سرگرمی.وبلاگ پاتوق جوونای ایرونی.

بیا بهت خوش میگذره.جوک.خنده دار.سرگرمی.علمی

سرگرمی.وبلاگ پاتوق جوونای ایرونی.

بیا بهت خوش میگذره.جوک.خنده دار.سرگرمی.علمی

سوتی های شنیدنی شما

رفته بودم ایران و چون پاسپورتم ایرانی نبود ترسیدم بهم گیر بدن تو فرودگاه برای همین تصمیم گرفتم بهشون بگم فارسی بلد نیستم و فقط انگلیسی حرف بزنم که نگن پاست کجاست...منم شال و کشیدم جلو و عین خواهران بسیجی رفتم جلو ،یه برادر ریش و سبیل دار پاسپورتم و گرفت و ازم پرسید چرا اومدی ایران؟منم گفتم: to visit family and friends,and going to mashad مشهدش گفتم که بدونه چقدر سر به راهم و دختر خوبی هستم
یارو گفت فارسی بلدی؟گفتم:no i just speak arabic and english
گفت:یه ذره هم نمی فهمی گفتم:no
گفت خر خودتی پس چجوری داری می فهمی من چی میگم اگه فارسی بلد نیستی:[
یعنی همونجا داشتم می مردم حسابی ضایع شده بودم از طرفی هم ترسیده بود بهم گیر بده که چرا گفتی فارسی بلد نیستی ولی خوشبختانه بهم گفت برو دیگه هم از این غلطا نکن، ومن مثل یه بچه ای که زدن تو سرش از پیشش دور شدم و این بود قیافه من :(

  

کلاس دوم دبیرستان بودیم، مدرسه مون توی یه خیابون معروف تهران بود، که اون موقع خیلیا میرفتن دور دور. خلاصه ما گاهی کل اون خیابون رو موقع برگشتن به خونه با یکی از دوستام پیاده میرفتیم واسه خنده و شیطونی و مثلاً یکی می اومد یه چیزی میگفت و ماهم یه تیکه ای می انداختیم بهش و ... یه روز ظهر داشتیم برمیگشتیم یه پرشیا افتاد دنبالمون، سه تا پسر توش نشسته بودن و انصافاً قیافه شون هم بدک نبود، من و دوستم کلی مسخره بازی در آوردیم و خلاصه اینا رو یه 300 متری کشوندیم. توی همین گیر و دار یهو یه موسو(اون موقع تازه اومده بود و خیلی ماشین خفنی حساب میشد) سرعتشو کم کرد و یکم پا به پای ما اومد و جلوتر برامون نگه داشت، وقتی رسیدیم یه اقای میانسالی پشتش نشسته بود، یهو نمیدونم چی شد جو گرفت منو بلافاصله، گفتم: « مرتیکه پیر فکر کردی به خاطر ماشینت خر میشیم؟!!، باز اون پسر پرشیایا جیگر بودن ...!!! »و بعد برگشتم دوستمو نگاه کنم، دیدم بیچاره داره سبز و سرخ میشه... نگو طرف دایی دوستم بود و شناخته بود، خواسته ما رو برسونه، لازمه بگم دیگه دوستم مجبور شد رابطشو با من قطع کنه؟ :| :D

چند روز پیش صبح با ماشین رفتم دانشگاه. کلاسام که تموم شد خواستم برگردم خونه رفتم سوار تاکسی های ون شدم! همون اولای مسیر یهو یادم اومد عجب سوتی دادم، خیلی ریلکس به راننده گفتم آقا نگه دار. راننده چپ چپ نگام کرد و گفت واسه چی؟ منم خیلی ریلکس جواب دادم "من خودم ماشین دارم!" جاتون خالی کل ون از خنده رفت رو هوا. منم بعد از دادن کرایه پیاده شدم و سوت زنان برگشتم طرف پارکینگ دانشگاه...

امروز چندتا از پسرای کلاسمو برده بودم جشنواره مسابقه قرآن داشتند؛
دیدم دو تا خانوم چادری که فقط نوک دماغشون پیداس نشستن دارن بعنوان داور از بچه های طفل معصوم 5,6 ساله آزمون میگیرن؛ کلی با شاگردام حرف زدم که رفتین رو سن مودب باشین و هول نکنین و ازین حرفا؛
خلاصه اولین بچه رو فرستادم بالا و خودمم با یه لبخند غرورآمیز وایسادم روبروشون که مثلا منو ببینن روحیه بگیرن؛ خانومه پرسید: فلان سوره رو بخون پسر گلم؛یهو دیدم پسره بلندگو رو گرفت رو به من گفت: خانوم نمیشه خودت ازم بپرسی؟من ازین زنه میترسم؛این که دهن نداره از کجا صداش درمیاد؟
ملت نمیدونستن بخندن یا ...؟

پیش دانشگاهی بودیم یه دبیر داشتیم به اسم آقای قمصری.
بغل دستیم اسمش سروین بود و خیلی درسش خوب بود، یه روز سر کلاس آقای قمصری بودیم که از دفتر اومدن گفتن سروین تو منطقه رتبه آورده و ازین حرفا، منم آروم به سروین گفتم الان تو باسنت عروسیه آره ؟ ;)
سروینم بلند گفت آره تو هم دعوتی، یهو آقای قمصری از همه جا بی خبر گفت ما هم دعوتیم ؟

من یه زن عمو دارم که خیلی دوستم داره و همش بفکر پیدا کردن یه خواستگار خوب واسه منه طوری که دیگه منو کلافه کرده!
الان واسم یه مسیج داد نیگا کردم دیدم نوشته: "امروز دو نفر آدرس و شماره تلفن تو رو خواستن که بیان پیشت,منم دادم"
انقد عصبانی شدم که بقیه مسیجشو خونده و نخونده reply کردم: زن عمو جان من که گفتم نمیخوام ازدواج کنم؛چرا هرکی از راه رسید هی بعنوان خواستگار راهیش میکنی خونه ما؟
بعدشم با داد و فریاد گوشیمو دادم به مامانم که اونم مسیجو بخونه؛ دیدم مامانم هاج و واج هی یه نیگا به من میکنه یه نیگا به گوشیم و از خنده ریسه میره؛
گرفتم دیدم بقیه مسیج اینجور نوشته:" یکیشون خوشبختی بود, یکیشون موفقیت؛سال دیگه میان سراغت" !!!
حالا موندم فردا با چه رویی برم خونه عموم؟ :( [:(]

نظرات 1 + ارسال نظر
رازمیک دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:29 ق.ظ

موزش زبان ارمنی از مبتدی تا دفاعیه دانشگاه
ایمیل



razmikhovadapian@gmil.com



شماره تماس

09121903530

توسط:آقای رازمیک هواساپیان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد