لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه ؟!
لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟
لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی،
غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بیخیال شوی،
با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه ؟!
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج،
تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!
لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی میشود یا نه ؟!
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی
که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!
زیبائی در فراتر رفتن از روزمره گیهاست...
بچه مایه دارم که نبودی
اخلاقتم که گند دماغه
به جز خودت چیزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزیز دلم !
یکی از دوستام توی دانشگاه عاشق یه دختره شده بود که کاپشن آبی میپوشید ...
هوا گرم شده بود دختره بعد از عید اون کاپشنو دیگه نپوشید
دوستم گمش کرد!!!
یه خانوم همسایه داریم که هر وقت میخواد پارک دوبل کنه
من با نیم کیلو تخمه میشینم تو تراس نیگاش میکنم ...
اصن یه وضعیه هااااااااا
به عشق در نگاه اول اعتقاد داری ؟ یا دوباره از جلوت رد شم ؟
یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده
اینه که این آتشنشان های محترم ،
چرا همون طبقه ی اول نمی شینن
که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن
از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!
گرگه در خونه بزبزقندی رو میزنه ؟
شنگول میگه : کیه ؟
گرگه میگه : منم آقا گرگه …
شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثیر صداقتش قرار میگیرن و درو باز میکنن …
میگن واسه کسی بمیر که برات تب کنه ،
الان یه نمه تب دارم ، برنامت چیه ؟
دو تا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره
نه دکتر شریعتی!
موندم چیکارش بکنم؟؟؟
اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی
نه غمی ، نه زنی ، نه شوهری ، نه بدهی ،نه دردی !
بدون دیشب تو خواب مردی !
روحت شاد و یادت گرامی !